علیرضا فرجی
چکیده
«خود» یا «اگو» از جمله بنیانهای تفکر فلسفی و روانشناختی است. غالباً فلاسفه و اندیشمندان شاغل در حوزههای گوناگون علوم انسانی، بر چگونگی وجود آن، بحثهای بسیار صورت دادهاند. ادموند هوسرل، پدیدارشناس شناخته شده معاصر، «خود» را به عنوان «مرکز» افعال شناختی در نظر گرفته است. یکی از بنیادیترین افعالی که ...
بیشتر
«خود» یا «اگو» از جمله بنیانهای تفکر فلسفی و روانشناختی است. غالباً فلاسفه و اندیشمندان شاغل در حوزههای گوناگون علوم انسانی، بر چگونگی وجود آن، بحثهای بسیار صورت دادهاند. ادموند هوسرل، پدیدارشناس شناخته شده معاصر، «خود» را به عنوان «مرکز» افعال شناختی در نظر گرفته است. یکی از بنیادیترین افعالی که برای «خود» منظور میکند، کنش و فعل گفتاری و نحوه کسب شناخت توسط آن است. به عبارت دیگر، «خود» محور و مرکز شناسایی است و ابزار ارتباطی او با جهان پیرامون، یعنی این مسأله که زبان و تحلیلهای ذهنی چگونه میتواند در مسیر تکامل فرایند شناخت جهان و ابژههای پیرامون به او یاری رساند. طرح پدیدارشناسی استعلایی هوسرل، مبتنی بر آن است که با اپوخه کردن نگرشهای طبیعی و پوزیتیویستی، به جایگاه مناسب و شایسته «خود» دست پیدا کند. به همین دلیل، با تکیه بر ساختار منطقی ذهن و سوبژکتیویته «اگو» در یک چارچوب استعلایی که بر جنبه التفاتی آگاهی اگو استوار است، به تحلیل نسبت آن با جهان پیرامون و «خود»های دیگر میپردازد. از اینرو، یکی از ابزارهای ارتباطی «خود» که بیان و گفتار است را با نگرش استعلایی مورد توجه قرار داده می دهد. در این پژوهش، تلاش میکنیم، با تحلیل مفهوم «خود استعلایی» نزد هوسرل، چگونگی ارتباط گفتاری منطقی میان سوبژکتیویته اگو را با جهان پیرامون آن بررسی نمائیم.